محل تبلیغات شما

تلاش امروز هم برای پیروی از برنامه روزانه با شکست مواجه شد. نمی دانم ایراد از من است یا از برنامه. فقط می دانم هر روز با یک ناکامی دیگر شروع می شود و این حس ناکامی  تا شب گلوی آدم را فشار می دهد. بیدار شدن پنج صبح یک رویای دست نیافتنی است. یک سنگ بزرگ. از آن سنگ ها که فقط در مجردی و دوران بی بچگی می شد زدش و حالا مثل قهرمانی که نمی خواهد قبول کند دوران بازنشستگی اش رسیده، هم چنان برنامه را برای خلاق ترین ساعت روز یعنی پنج تا هشت می ریزم و چه خوش خیالم. حتی یک بار هم در این ماه هم نتوانستم پنج بیدار شوم که هیچ اکثر نماز صبح هایم هم قضا شده. شاید باید برنامه را از نه به بعد بریزم و مثل بچه آدم قبول کنم که هنوز وقت صبح زود بیدار شدنم نرسیده. یا این که باید ساعت خواب شبانه ام را اندکی جلو بکشم. این نشدنی ترین کار ممکن است. یک روز برای خودت نبوده ای و هیچ مطلبی را با تمرکز نخوانده ای و حالا باید به محض خواباندن بچه ها بخوابی. یا حتی قبل از خوابیدن آن ها! مگر می شود این موبایل لعنتی را بالکل از برنامه روزانه حذف کرد؟ بعد هم یکی دو ساعت شب زود خوابیدن مگر چه قدر در بیدار شدن صبح تاثیر دارد؟ نهایتش نهت قرار است بشود هفت! باز هم که پنج صبح نمی شود. از قضا شیرین ترین لحظات شبانه روزم همان یکی دو ساعت بی قیدی  آخر شب است. ولی مگر ثمری هم دارد؟ به جز دیدن چند عکس مهوع و خواندن چند مطلب مهوع و یا گوش دادن به چند حرف و حدیث مهوع در این گوشی بی والد تا به حال چه بهره ای نصیب من شده؟!

باید امروز اخبار انتخابات مجلس را بخوانم. نمی دانم چه کسانی رای آوردند. خیلی هم مهم نیست. از قرار معلوم لیست وحدت کِش ها و اصول کُش ها قرار است به هر ترتیبی شده پیروز شوند. از حذف رقبا گرفته تا تخریب و ترساندن مردم از لولوی موهوم لیست اصلاح طلب ها. نمی دانم. شاید هم این طور بهتر است. اصلا رای گیری برای چه. دو جناحند که مجلس و دولت را بین خود تقسیم می کنند. وقتی دولت با یکی است مجلس باید با آن دیگری باشد و بالعکس. فقط اشکال همان دو سال اختلاف زمانی بین انتخابات دولت و مجلس است که باعث می شود هر از چند گاهی دولت و مجلس هم جهت شوند و خدا می داند هر فاجعه ای در طول تاریخ چهل ساله بعد از انقلاب اتفاق افتاده در همین موقع ها بوده! خلاصه که مهره ها را می چینند و مردم در انتخاب خوردن بد و بدتر مخیر می کنند بعد هم اسمش را می گذارند تجلی حماسه ملی! حالا از شوخی گذشته در این میان عدالتخواهی پدیده متمایزی بودند. خدا کند حداقل دو سه تا از بچه های عدالتخواه رای بیاورند. دو نفر باشند که آن جا بر سر دو جناح فریاد بزنند که ای بابا خسته شدیم. از همه بازی هایتان خسته شدیم. از این که سه ماه پیش هزار نفر (یا سیصد نفر یا هرچه.) در این ملکت کف خیابان کشته شدند و نه عاملی محاکمه شد نه معلوم شد اصلا تقصیر که بوده خسته شدیم. جالب است که  چپ و راست هم بر کارشناسی بودن گرانی بنزین اتفاق نظر دارند. فقط ما مانده ایم با جیب های خالی و یک ساعت ایستادن در صف بنزین برای ده لیتر ناقابل. به خدا دیگر کم آوردیم. از این که جوانی مان در این نظام آموزشی معیوب شما دود شد و رفت هوا، از این که همیشه باید هشتمان گرو نهمان باشد خسته شدیم. شاید هم ما زیادی آرمان خواهیم. باید سرمان را بیندازیم پایین و زندگی مان را بکنیم. اصلا این همه ایده آل گرایی برای چه؟ تقصیر ما بود که بعد از خمینی به دنیا آمدیم. تقصیر ما بود که آن همه شور و شعور را در یک نقطه دیدیم و یا وصفش را شنیدیم و در هوایش نفس کشیدیدم. روح الله آتشی در دل همه ما روشن کرد که شعله اش ظلم سوز است و باطل ستیز. فقط کافی است آتش را در درونمان روشن نگه داریم و نگذاریم باد و باران این دنیا خاموشش کند. روح الله روح همه ماست. او روح مستتر در فریاد های ماست.

پ.ن.1: گویا لیست اصولگرایان کامل رای آورده. تنها با بیست و هشت درصد مشارکت در تهران. مبارکشان باشد!

پیروز شدن بر بدترین نقطه ضعف زندگی

انتخابات و کمی غرغر

یک نکته از این معنا

هم ,ها ,یک ,مجلس ,ساعت ,فقط ,در این ,خسته شدیم ,این که ,نمی دانم ,از این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روابط عمومی